وَإِن يَکَادُ الَّذِينَ کَفَرُوا لَيُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِينَ

داداشی سید محمد علی قدمگاهی

داداشی سید محمد علی قدمگاهی

تاج سر مامان این دوسه ماه دوتا اتفاق جالب توی زندگیت افتاده اول اینکه از آبان داری میری مهد کودک

روزای اول یه خرده گیر بودی البته باید بگم چون امیر حسین میرفتمهد قبول کردی تو هم بری ولی الان دیگه امیر حسین مهد نمیره ولی شما همچنان مهدت پابرجاست

توی مهد خیلی بهت خوش میگذره خودت میگی . صبح ولی یه خرده تنبلیت میشه بری یه هفته میشه که مصطفی هم به دوستای مهدت اضافه شده

احمد سجادی و حسین هاشمی از دوستای صمیمی مهدکودکت ان

و اما اتفاق بعدی زندگی من و تو

مامان یه نی نی دیگه داره و داداشیه اسمش رو گذاشتیم فعلا محمد ابراهیم. خیلی برا اومدنش آرزو داری خیلی دوسش داری روز شماری میکنی کاش بهت نمیگفتم 

برا اومدنش بعضی مواقع بی قراری میکنی.

الان 14 دی 96 یعنی سنت میشه 4 سال و 63 روز . وزنت شده 30 دیگه داری چاق میشی البته قدتم همینطور زیاده . 130 هم قدته. ولی خیلی شیکمو هستی

دیگه باید یواش یواش  اسم وبت رو بذارم عزیزای دل مامان و بابا

ان شاءالله 24 اردیبهشت  داداشی دنیا میاد و من دوتا جیگر طلایی دارم عاشقتونم نفسای مامان

 

این فرشته کوچولو هم محمد مهدی دایی علی

بچه هارو خیلی دوس داری .محمد مهدی از اون نی نی کوچولوهاییه که من مث تو خیلی دوسش دارم

عکس بعدی که میذارم میشه عکس تو و داداشی ابراهیم

ای جونم چقده من خوشبختم که شماهارو دارم

 


برچسب‌ها: سید محمد علی قدمگاهی,

نمايش باکس نظرات
بستن باکس نظرات

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد